عنوانی واسه گفتن ندارم جز اینکه ...

ساخت وبلاگ
سلام.. چیزی که حتی از خودم حداقل انتظارشو نداشتم و عذاب وجدان شدیدی م گرفتم

 بالاخره اتفاق افتاد.. با یه شماره ناشناس بهش پی ام دادم..

اول خواستم وانمود کنم که من یه غریبه ام .. ولی دست آخر منو شناخت.. 

یعنی اصلا حواسم نبود.. خودم، خودمو لو دادم.. نمیدونم الان پیش خودش چی

فکر می کنه...

اول فکر کردم که اگه منو بشناسه و بدونه منم تحقیرم می کنه ولی... 

کاری نکرد...

فقط به حرفام گوش کرد.. همممممممممممممه دوستام.. همممممه آشناهام.. 

هرکسی که فکرشو بکنین بهم میگن فراموشش کن و اون لیقاتتو نداره.. و اگه بدونه

تو کی هستی مسخره ت می کنه.. خورد میشی..اون به تو علاقه ای نداره.....

همه پسرا عین همه ن.. همه شون گرگن.. همه کارا و حرفاشون دروغه..

همه عشقشون دروغه.. باور نکن...

اما....

نمیدونم.... عقلم کاملا این مسئله رو قبول می کنه اما............

امان از این دلم.... چرا دلم از سنگ نیست.؟؟ 

ای کاش دلم از سنگ بود و هیچ وقت عاشق نمی شد... ای کاش هنوز بچه می موندم و 

معنای عشقو نمی فهمیدم.. 

همه میگن : عشق هدیه زندگی...عشق یعنی قشنگی زندگی..عشق یعنی خدا. و...

اما من میگم:

عشق یعنی مصیبت...... عشق یعنی گرفتاری.... عشق یعنی سرطان لاعلاج....

عشق یعنی........

دیگه نمی تونم بنویسم... اشکا جلوی چشمامو گرفتن.....

ببخشید.....

مریم پاتر...
ما را در سایت مریم پاتر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0maryampatterd بازدید : 132 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 7:38